چهره هایی در آئینه (متن کامل خاطرات اشرف پهلوی)
نویسنده:
اشرف پهلوی
مترجم:
سعید قانعی
امتیاز دهید
این کتاب، اوّلین و هم شاید آخرین اثر اشرف پهلوی است؛ کسی که به زعم بسیاری از صاحبنظرانِ تحولات سیاسی ایران در دوران محمدرضا پهلوی، برادر همزادِ او، عقل منفصل وی بوده و به اقرار خودش، در ایران به عنوان «شیطانِ مجسم» و در غرب به «پلنگ سیاه» مشهور بوده است. حتّی با همین چند اطلاع، که از حداقل اطلاعات دربارهی او هم بسیار کمتر است، میتوان حدس زد که نیت او از نوشتن این تنها کتاب زندگیاش، آن هم در آخرین ماههای زندگی شاه، چه بوده و او میخواسته با این کتاب چه چیز را ثابت یا رد کند. میتوان گفت که او متضررترین فردِ رژیم پهلوی از وقوع انقلاب اسلامی ایران بوده است. زیرا در حالی که عملاً بیشتر از برادر همزادش، شاه، «حکومت میکرده»، حتّی به اندازهی او نیز «مسوول» نبوده است. پس میتوان این حق را برای او قایل شد که تا بُن استخوان و جوهر جانش با همهی آن حوادث و رویدادها و عوامل و افرادی که او را از این بهشت زمینی رانده است، دشمن باشد. بهویژه که به عنوان یک مادر، که البته بنا به اشارات خودش چیزی فراتر از صورت مکانیکی و بیولوژیکی آن را احساس نمیکرده است، فرزند خود را نیز در کشاکش با این مجموعهی تحولات و افراد، یعنی «انقلاب اسلامی ایران»، از دست داده است.
اگر اشرف پهلوی، خواهر همزاد شاه یک مملکت، با همهی نفوذهایی که بر برادرش اعمال میکرده است، نبود، در آن صورت زندگی هوسبازانه و پرماجرای مشحون از خوشباشیها و شبزندهداریها و عاشق شدنهای تو در تویش، این اندازه مورد نفرت عامهی مردم ایران قرار نمیگرفت. چرا که در آن صورت، فقط عِرض خود میبرد و زحمت خود میداشت و ضررش به دیگران نمیرسید. ولی با آن مشاهرهی کلان، به خرج ملت، آنچنان بیمحابا فساد کردن (به نحوی که بدون آن که بهظاهر محلی از اِعراب داشته باشد، مصدق را احضار میکند و از او میخواهد که استعفا دهد و مصدق، به عنوان یکی از اوّلین اقدامات زمان نخستوزیریاش، از شاه میخواهد اشرف را از ایران تبعید کند) و تازه خود را نمایندهی کل زنان ملتی جا زدن که کمترین حس مشابهت با اشرف پهلوی را توهینی به خود تلقی میکنند، امر دیگری است. باید از اشرف پهلوی سپاسگزار بود که گرچه اهل کتاب و قلم نبوده، امّا همتی کرده و دستکم یک بار برای همیشه گوشههایی از آنچه را که گمان میشده شایعه بودهاند، برای ثبت به تاریخ، به قلم آورده است. شاهد آنچه گفته شد، همهی حرفهایی است که در این کتاب آمده است و بهتر از هر استدلال دیگری.
بیشتر
اگر اشرف پهلوی، خواهر همزاد شاه یک مملکت، با همهی نفوذهایی که بر برادرش اعمال میکرده است، نبود، در آن صورت زندگی هوسبازانه و پرماجرای مشحون از خوشباشیها و شبزندهداریها و عاشق شدنهای تو در تویش، این اندازه مورد نفرت عامهی مردم ایران قرار نمیگرفت. چرا که در آن صورت، فقط عِرض خود میبرد و زحمت خود میداشت و ضررش به دیگران نمیرسید. ولی با آن مشاهرهی کلان، به خرج ملت، آنچنان بیمحابا فساد کردن (به نحوی که بدون آن که بهظاهر محلی از اِعراب داشته باشد، مصدق را احضار میکند و از او میخواهد که استعفا دهد و مصدق، به عنوان یکی از اوّلین اقدامات زمان نخستوزیریاش، از شاه میخواهد اشرف را از ایران تبعید کند) و تازه خود را نمایندهی کل زنان ملتی جا زدن که کمترین حس مشابهت با اشرف پهلوی را توهینی به خود تلقی میکنند، امر دیگری است. باید از اشرف پهلوی سپاسگزار بود که گرچه اهل کتاب و قلم نبوده، امّا همتی کرده و دستکم یک بار برای همیشه گوشههایی از آنچه را که گمان میشده شایعه بودهاند، برای ثبت به تاریخ، به قلم آورده است. شاهد آنچه گفته شد، همهی حرفهایی است که در این کتاب آمده است و بهتر از هر استدلال دیگری.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی چهره هایی در آئینه (متن کامل خاطرات اشرف پهلوی)